Académique Documents
Professionnel Documents
Culture Documents
پس از چند ساعت انتظار در سرسرای خانه سالمندان ،به او گفته شد که
.اتاقش حاضر است .پیرمرد لبخندی بر لب آورد
همین طور که عصا زنان به طرف آسانسور میرفت ،به او توضیح دادم
که اتاقش خیلی کوچک است و به جای پرده ،روی پنجرههایش کاغذ
چسبانده شده است.
به او گفتم :ولی شما هنوز اتاقتان را ندیدهاید! چند لحظه صبر کنید اآلن
.میرسیم
.او گفت :به دیدن و ندیدن ربطی ندارد
من پیش خودم تصمیم گرفتهام که اتاق را دوست داشته باشم .این
.تصمیمی است که هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم میگیرم
من دو کار میتوانم بکنم .یکی این که تمام روز را در رختخواب بمانم و
مشکالت قسمتهای مختلف بدنم که دیگر خوب کار نمیکنند را بشمارم،
یا آن که از جا برخیزم و به خاطر آن قسمتهایی که هنوز درست کار
.میکنند شکرگزار باشم
هر روز ،هدیهای است که به من داده میشود و من تا وقتی که بتوانم
چشمانم را باز کنم ،بر روی روز جدید و تمام خاطرات خوشی که در
.طول زندگی داشتهام تمرکز خواهم کرد
سن زیاد مثل یک حساب بانکی است .آنچه را که در طول زندگی ذخیره
.کرده باشید میتوانید بعداً برداشت کنید
بدین خاطر ،راهنمایی من به تو این است که هر چه میتوانی شادیهای
.زندگی را در حساب بانکی حافظهات ذخیره کنی
نید 2.
ها آزاد کZZZ
.ذهنتانرا از نZگراZنی
نید 3.
.سZاده ZزندگZی کZZZ
.بZZیشتر بZZخشنده ZبZZاشید 4.
پایان